خانوم شما به کودکان زیادی غذا داده‌اید، ۸ و شاید ۱۰ کودک و یک شوهر با پدر و مادر پیر و علیلش. دانه‌های برنج زیادی کاشته‌اید، ترب و باقلا بر سر سفره آوردید و نان پختید.
اما هرگز برای گاوها سقفی نساختید برای رهایی از باران و همیشه معتقد بودید گاوها چون گاوند، نمی‌فهمند خیس شدن یعنی چه؟ اما من در راه گاوها و سگهای زیادی را دیدم که به دنبال سرپناه می‌گشتند و با درهای بسته حیاط‌ خانه‌ها با زبانی خاموش و ملامتگر حرف می‌زدند.
خانوم من فکر می‌کنم بی‌جهت نیست که دولتمردان زیادی بخواهند به ما همانطور نگاه کنند که شما سالها به گاوهایتان نگاه کرده‌اید...