امید
حالا بهار نزدیک است و تو آنقدر دوری که هزار سال دویدن هم مرا به تو نمیرساند بابا... کاش میشد که بیایم آنجا، آنجا که خوابیدی، بیدارت کنم و با هم به خانه برگردیم.
جز اشک و دلتنگی نغمه ای ندارم.
+ نوشته شده در شنبه چهارم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 15:50 توسط طوبا آذرگشب
|